درس تاریخ به ایرانیها در جنگ جهانی دوم؛ «امنیت نباشد، نان نیست»!
تاریخ انتشار: ۳ شهریور ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۹۱۰۲۰۳
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ماجرا از «دالان پارسی» شروع شد! این دالان چه بود؟ نامی بود که انگلیس و شوروی به ایران داده بودند. اوایل تابستان سال ۱۳۲۰ نشسته بودند و روی نقشه دیده بودند که بهترین مسیر برای رساندن تجهیزات نظامی به ارتش شوروی از راه ایران میگذرد. آنروزها جنگ جهانی دوم بود و آلمان نازی که به شوروی کمونیستی حمله کرده بود بخش بزرگی از اروپا و مسیرهای زمینی و دریایی را در اختیار داشت و انگلیس و آمریکا میخواستند مسیری امن داشته باشند تا تجهیزات جنگی و غیرجنگی را از طریق مسیر کشتیرانی خلیج فارس به جنوب ایران رسانده و از آنجا تا شمال ایران حمل کنند و به ارتش شوروی برسانند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ارتش شوروی در تبریز هنگام اشغال ایران
انگلیس بر سر پهلویها منت گذاشت!
شوروی و انگلیس به دولت ایران خبر دادند که مستشاران آلمانی را اخراج کند. رضاخان چون ایران از همان اول جنگ جهانی اعلام بیطرفی کرده بود و طبق قوانین بینالمللی کشوری اجازه نداشت به ایران حمله کند و چون خودش طرفدار آلمانیها بود هوا افتاد به سرش که جلوی ابرقدرتها عرض اندامی بکند و با اخراج مستشاران مخالفت کرد و یادش رفته بود که خودش و دیپلماسی دولتش و روحیه ارتشش چقدر ضعیفاند. این شد که شوروی و انگلیس همین را بهانه کردند و به ایران حمله کردند. ارتش رضاخان هم که حدود ۲ دهه بودجه ایران را بلعیده بود و خیلی سروصدا داشت آرام و بیصدا پراکنده شد و متجاوزان جلو و جلوتر آمدند و ۲۶ شهریور تهران اشغال شد.
تاریخ روایت میکند که در برخی پادگانهای ایران تانکها و خودروهای نظامی اصلا از جایشان تکان نخوردند! چون از کشورهای خارجی وارد شده بودند و سربازان ایرانی بلد نبودند آنها را روشن کنند و حرکت بدهند؛ همهاش نمایش بود. اشغالگران رضاخان را عزل کردند و دستور دادند استعفاء بدهد و فرستادند برود به دوران بازنشستگی و تبعید. انگلیس هم خیلی بر سر پهلویها منت گذاشتند که عاقبت بالاخره اجازه دادند ولیعهد رضاخان، سلطنت را برعهده بگیرد. چون صحبت از این بود که دوباره یک نفر از خاندان قاجار در ایران حکومت کند.
تصویری از عبور کاروان تجهیزات نظامی اشغالگران از ایران
مصادره قوت لایموت مرد
خب همین؟ اشغال نظامی و تغییر حکومت؟ نخیر. گندم و آذوقه ایران را هم غارت کردند برای تغذیه سربازانشان یا خریدند یا به زور تصاحب کردند. ایران از سوی اشغالگران موظف شده بود سالانه بیش از ۵۰ هزار تن گندم و جو و برنج به شوروی بدهد و علاوه بر آن شوروی مازاد غله آذربایجان را هم که یکی از مراکز اصلی تولید گندم ایران بود بهزور ضبط میکرد؛ «روسیه و انگلیس متعاقب اشغال ایران همه کامیونها، اتوبوسها و همچنین خط آهن ایران را تصاحب کرده و قوت لایموت مردم ایران را در هر جایی که بدان دست مییافتند مصادره میکردند. همه اینها دستبهدست هم داد و موجب بحران شدیدی در زمینه مواد غذایی، حملونقل، بهداشت و سلامت عمومی مردم شد».
رژه سربازان انگلیس و شوروی در تهران
به زمین میچسبیدند و ناله میزدند!
پس از اشغال ایران در شهرهای مختلف وضعیت نان بحرانی بود و روزنامهها درباره تبریز نوشتند: «مردم گرسنه از سه چهار محله شهر که عمده [محلههای] خیابان و نوبر بود کم کم مقابل اداره شهرداری جمع شدند، زن و بچه، جوان و پیر... فریاد ما گرسنهایم، به ما نان ندادهاند، نمیخواهیم بمیریم، نان میخواهیم به آسمان بلند کردند».
این هم گزارش روزنامه اطلاعات که در شمارههای پیدرپی از وضعیت قحطی در شهرهای سراسر ایران خبر میداد: «وضعیت کشور بهگونهای شده بود که مسافرینی که از بوشهر و سایر نقاط جنوبی شیراز میآمدند به حال گرسنگی و برهنگی مردم آن منطقه گریه میکردند و میگفتند که در بعضی از قراء جنوب،
زن و مرد و اطفال از شدت گرسنگی مانند حشره به زمین میچسبند و ناله میزنند... بر اثر خشکسالی بعضی نقاط، علف صحرا هم در دسترس این بیچارگان نیست».
گرسنگی ایرانیها ادامهدار بود و کار به جایی رسید که یکسال بعد در تهران هم برای نان شورش شد و وقایعی اتفاق افتاد که در تاریخ به «بلوای نان» معروف است.
خیلی ها سنشان به آنروزها قد نمیدهد و یادشان نیست ولی تاریخ یادش نمیرود که نیروهای اشغالگر در تهران رژه میرفتند و مملکت را مال خودشان کرده بودند و بیرون هم نمیرفتند. جنگ هم که تمام شد امتیاز میخواستند تا بروند. تاریخ یادش نرفت و درس بزرگی هم به ایرانیها داد؛ معلوم شد اگر نتوانی از امنیت خود دفاع کنی نان هم برای خوردن نخواهی داشت.
تصویری از تجمع مردم تهران در محوطه مجلس شورای ملی در اعتراض به کمبود نان
امروز در تاریخ مناسبتهای دیگری هم هست
امروز ۳ شهریور مصادف با ۲۵ اوت میلادی و ۱۶ محرم هجری قمری در تقویم تاریخ، مناسبتهای دیگری هم دارد.
ـ زادروز «رضا قلی خان هدایت» ادیب ایرانی و رئیس مدرسه دارالفنون در عهد ناصری در سال ۱۲۱۵ قمری
ـ درگذشت «دیوید هیوم» فیلسوف معروف اسکاتلندی در سال ۱۷۷۶ میلادی
ـ درگذشت «ویلیام هِرشِل» ریاضیدان و منجم برجسته آلمانی در سال ۱۸۲۲ میلادی
ـ روز ملی و استقلال اروگوئه از استعمار اسپانیا در سال ۱۸۲۵ میلادی
ـ زادروز آیتالله «اکبر هاشمی رفسنجانی» مبارز انقلابی و سیاستمدار ایرانی در سال ۱۳۱۳ شمسی
منبع: فارس
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: جنگ جهانی دوم شوروی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۹۱۰۲۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
منیژه، زنی که آفتاب تن برهنه اش را ندیده است / از محو شبانه نقاشی شاهنامه تا توسل به فردوسی برای حجاب!
عصر ایران نوشت: حجه الاسلام سیداحمد علم الهدی که گویا دغدغهای مهمتر از حجاب ندارد، در خطبههای این هفته نیز بدان پرداخته و این بار گفته است: اصلاً حجاب متعلق به فرهنگ ایران است. حتی آن زمان که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود، حجاب فرهنگ ایرانیان بود؛ بهخصوص در تاریخ ایران باستان و انعکاس این فرهنگ را میتوان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی دید؛ آن زمان که از قول منیژه به عنوان نماد یک زن فرهیخته و ایرانی نقل میکند:
منیژه منم، دخت افراسیاب
برهنه ندیده تنم آفتاب.
این که اساساً استناد به منیژه در شاهنامه، چقدر با هدف ترویج حجاب و عفاف سازگار است را به شاهنامه شناسان وامی گذاریم (پی نوشت را ببینید) * ولی عجالتاً از آقای علم الهدی که در خطبههای نماز جمعه، اشارهای هم به تاریخ و فرهنگ و ادب ایران زمین کرده است تشکر میکنیم و در عین حال از ایشان پرسیم: ماجرای بهار ۱۳۹۰ میدان فردوسی مشهد یادتان است؟
خودتان را معذب نکنید، به خاطرتان میآوریم: آن سال، به مناسبت هزاره سرایش شاهنامه فردوسی - که شما نیز او را به درستی "حکیم" خواندید - مجموعه از نقاشیهای دیواری با موضوع شاهنامه به مساحت ۲۲۰۰ متر در میدان فردوسی مشهد رسم شد. خلق این اثر هنری حدود یک سال به طول انجامید ولی یک ماه بعد از رونمایی از آن، اداره حفاظت از املاک آستان قدس رضوی، شبانه تعدادی کارگر به محل فرستاد و کل اثر را تا صبح با رنگ سفید محو کردند و از بین بردند!
آقای علم الهدی!
این شاهنامهای که امروز شما بدان استناد میکنید تا ثابت کنید که حجاب یکی از مظاهر فرهنگی ایرانیان است، همان شاهنامهای است که روی نقاشی هایش در شهری که شما امام جمعه اش بوده اید، شبانه رنگ پاشیدند و شما هیچ نگفتید!
اگر آن روز، مانع از کار غیر فرهنگی محو نقاشیهای شاهنامه میشدید و لااقل به دوستان تان میگفتید که شاهنامه را حکیمی به نام فردوسی سروده و حتی در آن به حجاب نیز اشاره کرده است، امروز استنادتان به این اثر ملی برای ترویج حجاب، دلنشینتر بود.
جوانان هنرمند کشور، یک سال در گرما و سرما، عاشقانه کار کردند تا این اثر هنری را خلق کنند
ولی یک روز صبح، دیدند که عدهای شبانه روی هنرشان رنگ سفید پاشیده اند؛ به همین راحتی، به همین تلخی!
شما درست میگویید آقای علم الهدی! زنان ایرانی در طول تاریخ و حتی هزاران سال قبل از اسلام، به شهادت آثار و روایت مورخین، بانوانی نجیب بوده اند با تن پوشهایی از پاکدامنی. اما چرا شما و همفکران تان - فارغ از موضوع شاهنامه - همواره نسبت به تاریخ و تمدن ایران بی مهری میکنید و حتی گرامیداشت کوروش را برنمی تابید ولی نیاز که پیدا میکنید دست به دامن ایران باستان میشوید؟! چگونه حتی در شهری که شما امام جمعه اش هستید، دور میدان فردوسی، نقاشیهای شاهنامه هم تحمل نمیشود ولی صحبت از حجاب که میشود یادتان میافتد در همان شاهنامهای که روی نقاشی هایش رنگ پاشیده و محوش کرده اند، زنی به نام منیژه وجود دارد که آفتاب تنش را برهنه ندیده است؟!
میدان فردوسی مشهد بعد از نقاشی و بعد از محو کردن آن
بگذارید یک چیز را خیلی رک و صریح به شما بگوییم آقای علم الهدی: کسانی که کمر همت بستند به نابودی و نادیده انگاری تاریخ و تمدن و فرهنگ ایرانی و حتی همین الان هم پدیدههای ایرانی مانند نوروز خار چشم شان است، اگر بیشتر از دشمنان دین، به ایمان مردم خیانت نکرده باشند، کمتر نکرده اند. تریبون دارهایی که سالها فرهنگ ایرانی را در برابر دین قرار دادند و دو راهی جعلی ایرانیت و اسلامیت را پیش روی مردم و خاصه جوانها گذاشتند، عامل بسیاری از دین گریزیهایی هستند که نتیجه اش را در خیابانها میبینند و بعد، از پلیسها میخواهند که محصول کارشان را دستگیر کنند!
راستی بد نیست یک نکته را هم با امام جمعه محترم مشهد در میان بگذاریم: اگر بانوان ایرانی در طول تاریخ هزاران ساله ایران، پوششهایی برازنده زنان عفیف داشتند و به قول شما با حجاب بودند، به خاطر حضور ماموران حکومتی بر سر کوی و برزنها برای تحمیل نوع خاصی از پوشش نبود؛ به خاطر "باورهای فرهنگی" شان بود که بعد از اسلام نیز "ایمان دینی" بدان افزوده شد.
بروید ببینید چه کسانی با تبر به جان فرهنگ اصیل ایرانی افتادند تا آن باورهای فرهنگی - که امروز بدانها نیازمندشده اید - به محاق برود؟ و باز بررسی کنید چه کسانی، دین را هزینه منافع خود کردند و به جان "ایمان دینی" مردم افتادند؛ احتمالاً شما نیز به این نتیجه خواهید رسید که ضاربان فرهنگ ایرانی و تخریب کنندگان دین مردم، نه دو دسته که دست بر قضا یک گروه اند!
پی نوشت:
* منیژه اساساً ایرانی نبود بلکه دختر افراسیاب یعنی دختر دشمن ایران بود و برای رسیدن به بیژن او را بی هوش کرد و، چون بیژن به هوش آمد، خود را در آغوش منیژه دید و باقی قضایا! عجیب است که از بین همه زنان تاریخ و افسانه ها، علم الهدی برای ترویج حجاب و عفاف به منیژه استناد کرده و او را فرهیخته هم نامیده است!